گزارش تمرين نمايش تازه محمد يعقوبي «خشكسالي» و «دروغ»
تيتر روزنامه‌ها در تئاتر ادب و هنر


فرزانه ابراهيم‌زاده: آلا بالاي سر اميد ايستاده و مي‌گويد: نور.... اميد – بخوانيد علي سرابي- روي چشمانش دو حلقه خيار گذاشته و آلا – بخوانيد باران كوثري- دارد موهاي اميد را كوتاه مي‌كند و آرش – بخوانيد پيمان معادي – روي مبل نشسته و روزنامه مي‌خواند. تلفن زنگ مي‌خورد و داستان يك دروغ بزرگ آغاز مي‌شود. اين يك اتفاق واقعي در پايان روزي از روزهاي سرد آخر آبان ماه است.

اينجا تماشاخانه شماره يك ايرانشهر و تمرين نمايش «خشكسالي و دروغ» به كارگرداني محمد يعقوبي است. همزمان با تمرين بخشي از متن را تغيير مي‌دهند.

نمايش براساس دعاي مشهور داريوش هخامنشي در تخت جمشيد است- اهور مزدا اين كشور را از خشكسالي، دشمن و دروغ در امان بدار-.

تمرين كه شروع مي‌شود، سعي مي‌كنم تكه‌هاي قبلي خشكسالي و دروغ را به ياد بياورم. يادم هست كه چقدر آن اجرا را دوست داشتم. توقع‌ام اين است كه مانند زمستان 66 اين اجرا هم با تغييرات زيادي روبه‌رو باشد. اما تغيير مهم جابه‌جايي دو بازيگر از چهار شخصيت نمايش است. باران كوثري جاي رويا مكتبي را گرفته و پيمان معادي در نقش آرش به جاي مهدي پاكدل كه اين روزها درگير بازي در فيلم محمد رسول الله (ص) است، بازي مي‌كند. غير از اين و بعضي از ديالوگ‌ها تغيير زيادي در اجرا وجود ندارد. علي سرابي و آيدا كيخايي مانند آن اجرا خوب با نقش‌شان كنار آمده‌اند. هرچند كه در اين اجراي تازه بازي‌هايي را به نقش اضافه كرده‌اند. هيچ تصوري از بازي پيمان معادي در نقش آرش به جاي مهدي پاكدل ندارم. اما بعد از صحنه دوم به اين نتيجه مي‌رسم كه معادي، آرش خودش را به صحنه آورده.

يعقوبي اصراري نداشته مثل زمستان 66 اين اجرا با تغيير زيادي مواجه باشد. او مي‌گويد: «ما فرض مي‌كنيم كه همه مخاطبان ما كساني نيستند كه قبلا اين نمايش را ديده‌اند. يادم هست روزي كه كار روي صحنه به پايان رسيد، تعداد زيادي از مخاطبان كه پشت درهاي سالن مانده بودند، امضا جمع كردند و خواستار برگشت نمايش به اجرا شدند. به همين دليل در بازتوليد، بنا را بر اين گذاشتيم اين مخاطبان قرار است بيايند و اين كار را ببينند. كساني كه هيچ پيش فرضي را ندارند و همان ارتباطي را بايد با كار برقرار كنند كه دو سال پيش آنهايي كه ديده‌اند با آن برقرار كردند.»

ابتكار جالب
فلاش‌بك خورده و ميترا – بخوانيد آيدا كيخايي- روي تخت نشسته و روزنامه‌ها را ورق مي‌زند و خبرها را بلند بلند مي‌خواند. مي‌گويد: «مي‌دانستي وقتي قذافي را گرفتند بهش تجاوز كردند؟»

يكي از ابتكارهاي جالب محمد يعقوبي در اجراي اول خشكسالي و دروغ خواندن تيتر هر روز يكي از روزنامه‌ها بود. به گفته كارگردان نمايش در اين اجرا هم خواهد افتاد: «ما چندين موضوع داشتيم كه تيتر يك روزنامه‌ها و تيتر خبرها بود. اگر تيتر خاصي نبود، مي‌رفتيم روزنامه پنج روز پيش را استفاده مي‌كرديم.

بلك باكس در قاب صحنه
صحنه باز عوض مي‌شود، عوامل صحنه به سرعت آكسسوار را كه چند مكعب است به شكل يك مبل در مي‌آورند. يادم هست در خشكسالي و دروغ كه در سال 88 در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر به صحنه رفت، صحنه جوري طراحي شده بود كه چهار كاناپه‌اي كه روي آن قرار داشت، به شكل‌هاي مختلفي درمي‌آمدند. اما سالن چهارسو برخلاف سالن شماره يك تماشاخانه ايرانشهر كه قاب صحنه است به صورت جعبه سياه طراحي شده است. اين تغيير شكل سالن اجرا را از نظر كارگرداني و ميزانسن تغيير مي‌دهد. يعقوبي مي‌گويد: «امتيازهايي براي اجرا در چهار سو هست كه در اين سالن نيست. مهم‌ترين آنها اين بود كه رابطه تماشاگر با بازيگران بسيار نزديك است. اما اين سالن هم نسبت به سالن‌هاي قاب صحنه ديگر امتيازهايي دارد. سن اين سالن مثل سالن اصلي نيست و كوتاه‌تر و نزديك‌تر به جايگاه تماشاگران است. البته اگر دستم باز بود هميشه گزينه اولم تالار چهارسو بود. سالن سمندريان هم كه اين ويژگي را دارد در دست گروه ديگر بود و الا پيشنهاد اول ما همان سالن بود. براي من خيلي مهم بود كه اين نمايش را حتما بازتوليد كنم. فكر كردم كه با تغيير ميزانسن و دكور كار را اجرايي كنم.»

ميان ريتا و چشمانم
باران كوثري در نقش همسر دوم سعي دارد در مقابل ميترا همسر سابق آرش موقعيت خود را حفظ كند، موضوعي كه باران كوثري در اجراي تمريني به خوبي نشان مي‌دهد.
بعد از بازي «در زمستان 66» اين دومين همكاري باران كوثري با محمد يعقوبي است، او مي‌گويد: نقش«زمستان 66»، نقش ويژه‌اي بود كه يك موقعيت ويژه و بحراني از يك كاراكتر مي‌ديديد. دليلي هم كه ممكن است به ياد‌ماندني باشد، اين است كه يك تكه از زندگي آدمي باشد كه خيلي تكه حساسي بود. در اين كار نمي‌دانم چقدر اين اتفاق بيفتد. اين نقش خيلي نقش سختي است و ما درگيرش هستيم. فكر مي‌كنم كه بايد بتوانم آن را خوب بازي كنم.»

او اجراي قبلي خشكسالي و دروغ را نديده و برداشت خودش را از نقش آلا دارد: «آقاي يعقوبي سر «زمستان 66» هم اصرار داشت كه اجرايي جديدي از نمايش برويم يعني نكته‌هاي مثبتي را كه در كار داشت حفظ كرده بودند و از ما مي‌خواستند كه مقيد به اجراي قبلي نباشيم؛ هر چند كه اجراي قبلي اجراي بسيار درخشاني بود.»

به اعتقاد باران كوثري: «تجربه بازتوليد «زمستان 66» تجربه بسيار درخشاني بود؛ هم به لحاظ حرفه‌اي و هم به لحاظ استقبال از كار. براي همين جدا از آن همكاري با محمد يعقوبي و بازيگران اين نمايش خيلي هيجان‌انگيز بود؛ ضمن اينكه خشكسالي و دروغ در زمان اجرا در دو سال پيش با استقبال خوبي روبه‌رو شد. همه اينها باعث شد من با اين گروه همراه شوم و اميدوارم كه كار در اجرا بتواند تجربه قبلي را تكرار كند. خيلي اميدوار و خوشبين هستيم.»