اولین مراسم فرش قرمز ایرانی در تاریخ تئاتر ایران برای فصل شکار بادبادک ها

 

در شب اجرای ویژه هنر مندان نمایش فصل شکار بادبادک ها به کارگردانی جلال تهرانی ، اولین مراسم فرش قرمز ایرانی در تاریخ تئاتر ایران برگزار شد .

فصل شکار بادبادک ها به نویسندگی و کارگردانی جلال تهرانی و بازی بهنوش طباطبایی کاریست از مکتب تهران که این روز ها در تالار اصلی تئاتر شهر برگزار می شود .

 

عصبانیت از برگزاری سومین یادواره ی ملی طلوع خرداد

 

چندی پیش ، سرویس فرهنگی خبرگزاری محترم تسنیم ، پیش از برگزاری اختتامیه ی سومین یادواره ی ملی فرهنگی ، هنری طلوع خرداد ، مطلبی پر از تناقض را تحت عنوان « طلوع خرداد » یا جشنواره ای برای تجمیع چند جشنواره قدمی ، منتشر نمود . نویسنده ی محترم مطلب منتشر شده در پاراگراف اول ، موضع خود را در مواجهه با این یادواره ی ملی و دینی ، کاملا مغرضانه و صریح عنوان می نماید . موضعی که کاملا مشخص است از عصبانیت وی ناشی می شود . عصبانیتی که مشخص نیست نسبت به آرمان های خرداد 42  است یا نسبت به زحمات و آرمان های خردادی هنرمندان شرکت کننده و برگزار کنندگان یادواره ی طلوع خرداد ؟!

ادامه نوشته

پوستر فصل شکار بادبادکها ...

پوستر فصل شکار بادبادکها

توطئه گران باغچه ي كلم

 نمايش روز :/

توطئه گران باغچه ي كلم 

كاري از سميرا طباطبايي 

ويژه ي كودك و نوجوان 

اجرا براي عموم 

چهارشنبه ششم اسفند ماه 1393 

در دو سئانس 17 و 19 

فرهنگ سراي رازي ورامين 

تلفن رزرو : 36252022 

09377722815  

 

در پاسخ به راوي نيوز ...

جوابيه  / رضا شيرازي 

پس از سلام و عرض ادب و احترام خدمت جناب آقاي مهديزاده ي عزيز و عرض تبريك و تحيت به مناسبت ايام الله دهه ي مبارك فجر و تشكر بابت انتشار هر دو مطلب منتقدانه كه توسط سايت خبري راوي نيوز منتشر گرديد ؛ حضور انورتان عرض مي گردد كه :

جنابعالي در قسمت ماقبل بند يكتان به مواردي اشاره فرموديد كه از چند نظر قابل بررسي و پيگيري مي باشد كه اجمالا به نكاتي اشاره مي كنم :

الف : درج كلمه ي دموكراسي در ابتداي مطلبتان كمي خوشحالم كرد ، به خيالم كه باب صحبت با دوستان رسانه اي باز مي شود تا در خصوص موضوعات مورد مناقشه به تحليل و بررسي بنشينيم اما چند كلمه جلوتر از كلماتي استفاده كرديد كه واقعا متاسف شدم . تاسفم از اين بابت بود كه تناقض موجود در يك مطلب يك صفحه ايتان را چگونه توجيه كنم ؟! استفاده از كلمات تهمت ، افترا و توهين در سطر ابتدايي مطلبتان به شدت غم انگيز و به دور از رسالت خبرنگاري است و واقعا نمي دانم تهديد و تحديد رسانه ايتان را در پايان اين پاراگراف چگونه و با چه مبنايي در كنار كلمه ي دموكراسي استفاده كرديد ؟ 

 

پايان يك امپراطوري ...

 

مطلب روز رضا شيرازي /

سالهاست تئاتر خياباني كشور با توجه به روابط و باند بازي ها و لابي هاي برخي دوستان در انحصار گروهي خاص كه مشهور ترينشان امير حسين شفيعي است قرار گرفته .

اين دوستان با استفاده از ارتباطات و لابي هاي قدرتمند شان توانستند حدود يك دهه فراز و فرود تئاتر خياباني كشور را رقم بزنند و با در اختيار داشتن رسانه ها امپراطوري اي براي خود علم كنند .

امپراطوري اي كه در تمام جشنواره هاي تئاتري كشور تاثير گذار بوده و كاملا واضح و روشن است .

در جشنواره اي كه مسئولين برگزاري آن دوستان امير حسين شفيعي بوده اند همواره جوايز برتر به اين هنرمند تعلق مي گرفت و در جشن واره هايي كه امير حسين شفيعي برگزار مي كرد براي دوستانش نان پخش مي كرد و دوستانش يا بازبين بودند يا داور و يا از برترين ها ... 

انصراف يا فرافكني ؟!

تمام دوستان تئاتري ورامين امير حسين شفيعي رياست مستعفي انجمن نمايش ورامين را به خوبي مي شناسند . شخصيتي كه همچون مولايش احمدي نژاد به بازي هاي رسانه اي بسيار علاقه مند بوده و هست . نيازي به اثبات ، وجود ندارد . كافي است در دوره ي دو ساله ي تصدي پست رياست انجمن نمايش در گوگل يك جستجوي كوچك بكنيم تا متوجه علاقه ي شديد ايشان به رسانه و تيتر يك شدن آن هم به هر قيمتي بشويم . اين مقدمه را از آن جهت عرض كردم تا موضوعي را با دوستان تئاتري در خصوص بازي هاي مورد علاقه ي اين دوست عزيزمان مطرح كنم .

بعد از پايان اجراي پاياني دو دلقك و نصفي

دوستان ؛ خسته نباشيد ...

عاشقانه اي براي جلال ...

زياد نيست . از مهر ماه 90 تا حالا . اون روزا يه نمايش براي جشن واره ي تئاتر استان تهران آماده مي كرديم كه بر حسب اتفاق جلال تهراني شد استاد راهنماي كارمون . آخه گروه ما آخرين گروه بود و همه ي گروه ها استاد راهنماشون وانتخاب كرده بودن و فقط يه استاد راهنماي ديگه مونده بود : جلال تهراني . از همون روزا شيفته اش شدم . شيفته نه ، مجنون . اسير آرامشش شدم . سكوتش . عمق نگاه نافذش . اون روزا برام مهم نبود چي ميگه و اساسا حرف حسابش چيه . فقط برام مهم اين بود كه باشه كنارمون . هر چي بگه قبول . اصلا كار مال خودشه . من كيم ؟ هر چي هست جلال تهرانيه و بس ...

همه ي مصاحبه هاش و مي خوندم . همه ي مطالبي كه تو اينترنت راجع بهش بود سرچ مي كردم . هر روزنامه اي ، نشريه اي كه چيزي ازش مي نوشت سريع مي خريدم و بار ها و بار ها مي خوندم . جلال شده بود خواب و خوراكم .