از خدا كه پنهون نيست ، از شما چه پنهون ، چند وقتيه عمه جان ما هوس كار هنري كرده . هر دو پاش و كرده تو يه كفش كه الا و بالا من مي خوام بازيگر بشم . بين خودمون بمونه ، ديشب پريشب تا دم دماي خروس خون رو مخ حقير قدم رو تشريف مي بردن كه عضو گروه تئاتر تجربي شهريار كوچولو ها بشن . نمي دونم كدوم از خدا بي خبري به گوش عمه جان ما رسونده كه گروهي با اين نام مشغول فعاليت هنريه كه از قضا بنده ي حقير سراپا تقصير هم عضو كوچكي از آن گروهم .

خلاصه ، از عمه جان ما اصرار و از ما انكار اما نشد كه نشد . در اين مجادلات فرهنگي و هنري معمولا عمه جان ما پيروز ميدونه . تقصير هم نداره طفلك . بالاخره هر آدمي منطقي داره و عمه جان ما هم ايضا .

سرتون رو درد نيارم ، قرار شد طي مراسمي به زعم عه جان ما با شكوه ، خدمت اعضا و شما مخاطبان محترم معرفي بشن و فعاليت خلاقانه ي هنري خود رو به صورت رسمي آغاز كنن .

ان شاء الله