یادداشتی از امین عظیمی ( نمایشگر منتشر کرد )

پرسه زنی در حال و هوای تئاتر ایران 1391
امین عظیمی
روزنامه نگار و منتقد تئاتر

دقایقِ متمادیِ بسیاری را در سالی که گذشت، خیره و خاموش به صفحۀ کوچک لپ تاب ام گذراندم. در حالی که دو دستم انگار روی کلیدهای رنگ و رو رفتۀ واژگان، بی جنبش و حرکتی، مرده است؛
پس از یک دهه تلاش در قلمرو رسانه ای تئاتر به عنوان منتقد و پژوهشگر با این پرسش روبرو بودم: چرا باید برای تئاتری که وجدان اش را مدتهاست برای گذران قاذورات روزمره به دست ِ نزول خواران ناپیدا سپرده، دستی جنباند و مطلبی نوشت؟
برای تئاتری که گوش هایش را با پنبۀ سهل انگاری و سرگرمی های پوچ و مبتذل پر کرده، چرا باید از خطر ِفرو رفتن در باتلاقِ ابتذال و بی خاصیتی سخن گفت؟ باتلاقی که «نوباوگان» و «نورسیده ها» در آن با لباس های رنگی و شوخی های بندتنبانی، جماعت دست اندرکار را شیفته کرده اند و آنها هم در میانۀ میدان پشت مدال ِ حلبی ِافتخار ِ آمارِ فروش، ژست های آنچنانی می گیرند!